تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
ღToGeTHeR♥ღ♥ و
آدرس
saya.LoxBlog.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
شايد يك روز در كافه اي دنـج و خـلوت ، اين كلمه ها و نوشته ها صـوت شـدند ؛
بـراي ِ گوش هـاي ِ تـو
كه روي ِ صنـدلي ِ رو به روي ِ مـن نشسته اي ... و بـراي ِ يك بـار هم كه شـده
، چـاي ِ تـو سـرد شـد
بس كه خيـره مانـدي به مـن ... !
هوایت که به سرم می زند
دیگر در هیچ هوایی،
نمی توانم نفس بکشم!
عجب نفس گیر است
هوایِ بی توئی!
من تو را نمی سرایم !..
تو ...
خودت در واژه ها می نشینی ..!
خودت قلم را وسوسه می کنی !!
و شعر را بیدار می کنی !!
در بدرقــــــه چشمان تو نميتوان غربت را فراموش كرد و
كوچــــــه سرارسر ميشود از وداعي عاشقانــــه...
حالا اشک هایم شبیه تو شده اند !
گریه که می کنم ...
نمی آیند ...!
فرامـــOــوش کردنـــت
برایـــم مثل آبـــــ ـ خوردَن بــOــود
از هــAـمان آب هایی که می پـAـرد توی گلــــو ..
صَـبـر كُن سـُهـرابـْــــــ ـــ !
قايقَتـْـــــ جــــا دارد ؟! ..
مَـن هَـم از همـهمـــه داغ ِ زمين بيــــــزارم ..
بزرگ راهای مهندسی ساز
ما را به هم نمی رسانند
عشــــــــق با قوانین بیگانه است
از بیراهه ها بـــــــیا
برای دیدن كسی كه
عمریست دوستت دارد!!!
فاصله دخترک تا پیرمرد یک نفر بود,روی نیمکتی چوبی,روبروی یک ابنمای سنگی.
پیرمرد از دختر پرسید:
غمگینی؟
- نه
- مطمئنی؟
- نه
- چرا گریه می کنی؟
- دوستام منو دوست ندارن
- چرا؟
- چون قشنگ نیستم
- قبلا اینو به تو گفتن؟
- نه
- ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدیم
- راست می گی؟
- از ته قلبم اره
دخترک بلند شد و به طرف دوستانش دوید,شاد شاد
چند دقیقه بعد پیرمرد اشکهاشو پاک کرد,کیفش رو باز کرد,عصای سفیدش رو بیرون اورد و رفت....
تو همچو صبحي و من شمع خلوت سحرم
تبسمي كن و جان بين كه چون همي سپرم
چنين كه در دل من داغ زلف سركش توست
بنفشه زار شود تربتم چو درگذرم
بر آستان مرادت گشاده ام در چشم
كه يك نظر فكني خود فكندي از نظرم
چه شكر گويمت اي سيل غم عفاك الله
كه روز بي كسي آخر نمي روي ز سرم
غلام مردم چشمم كه با سياه دلي
هزار قطره ببارد چو درد دل شمرم
به هر نظر بت ما جلوه مي كند ليكن
كس اين كرشمه نبيند كه من همي نگرم
به خاك حافظ اگر يار بگذرد چون باد
ز شوق در دل آن تنگنا كفن بدرم
با تمام وجود گناه کردیم و در تکرار آن اصرار،
اما نه نعماتش را از ما گرفت و نه گناهان مارا فاش کرد،
بیندیش،
اگر اطاعتش کنیم چه میکند.
(دکتر شریعتی)
miss you
Though you are not here
Wherever I go
Or whatever I do
I see your face in my mind
And I miss you so
I miss telling you everything
I miss showing you things
I miss our eyes
Secretly giving each other
Confidence
I miss your touch
I miss our excitement together
I miss everything we share
I don’t like missing you
It is very cold and lonely feeling
I wish that I could be with you
Right now
Where the warmth of our love
Would melt the winter snows
But since I can’t be
With you right now
I will have to be content
Just dreaming about
When we will be together again
دلم برايت تنگ مي شود
گرچه اينجا نيستي
هر جا مي روم
يا هر كار مي كنم
صورت تو را در خيال مي بينم
و دلم برايت تنگ مي شود
دلم براي همه چيز گفتن با تو تنگ مي شود
دلم براي همه چيز نشان دادن به تو تنگ مي شود
دلم براي چشم هايمان تنگ مي شود كه
پنهاني به هم دل مي دادند
دلم براي نوازشت تنگ مي شود
دلم براي هيجاني كه با هم داشتيم تنگ مي شود
دلم براي همه چيزهايي كه با هم سهيم بوديم تنگ مي شود
دلتنگي براي تو را دوست ندارم
احساس سرد و تنهايي است
كاش مي توانستم با تو باشم
همين حالا
تا گرماي عشق ما
برف هاي زمستان را آب كند
اما چون نمي توانم
همين حالا با تو باشم
ناچارم به روياي زماني كه
دوباره با هم خواهيم بود
قانع باشم.
هميشه با تو ...
قرارمان فصل انگور، شراب که شدم بيا... تو جام بياور من جان!